گلودردلغتنامه دهخداگلودرد. [ گ ُ / گ َ دَ ] (اِ مرکب ) درد گلو. ناراحتی در گلو : گلودرد آفاق را از عیارلعابی زجاجی دهد روزگار.نظامی .
لاذگردلغتنامه دهخدالاذگرد. [ گ ِ ] (اِخ ) جایگاهی است به کرمان به یک فرسنگی جیرفت . و بدانجا جنگی بوده است مهلب ابن ابی صفرة و قطری بن الفجاءَة الخارجی را. (معجم البلدان ).