loitersدیکشنری انگلیسی به فارسیلاتین، با تنبلی حرکت کردن، پابپاورکردن، درنگ کردن، تاخیر کردن، دیر پاییدن
leathersدیکشنری انگلیسی به فارسیپوست، چرم، بند چرمی، قیش، قیش چرمی، چرمی کردن، چرم گذاشتن به، شلاق زدن
نویسة شناورsignal lettersواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از حروف و گاه اعداد که دولتها برای ثبت شناورها از آن استفاده میکنند و اولین حرف و گاه دو حرف اول آن ملیت شناور را مشخص میکند