leverageدیکشنری انگلیسی به فارسیقدرت نفوذ، نیرو، وسیله نفوذ، شیوه بکار بردن اهرم، کار اهرم، دستگاه اهرمی
مزیت اهرمleverageواژههای مصوب فرهنگستاننسبت نیروی ایستادگی به نیروی کارگر یا نسبت بازوی کارگر به بازوی ایستادگی در اهرم
leveragesدیکشنری انگلیسی به فارسیاهرم ها، قدرت نفوذ، نیرو، وسیله نفوذ، شیوه بکار بردن اهرم، کار اهرم، دستگاه اهرمی
خرید اهرمیleveraged buyoutواژههای مصوب فرهنگستانخریدن یک شرکت با استفاده از مقادیر قابلتوجهی استقراض و به وثیقه گذاشتن داراییهای شرکت خریداریشده برای در اختیار گرفتن سهام مدیریتی آن
بدرة اهرمیleveraged portfolioواژههای مصوب فرهنگستانبدرة سرمایهگذاری که حداقل بخشی از آن از طریق استقراض تأمین مالی میشود
leveragesدیکشنری انگلیسی به فارسیاهرم ها، قدرت نفوذ، نیرو، وسیله نفوذ، شیوه بکار بردن اهرم، کار اهرم، دستگاه اهرمی
خرید اهرمیleveraged buyoutواژههای مصوب فرهنگستانخریدن یک شرکت با استفاده از مقادیر قابلتوجهی استقراض و به وثیقه گذاشتن داراییهای شرکت خریداریشده برای در اختیار گرفتن سهام مدیریتی آن
بدرة اهرمیleveraged portfolioواژههای مصوب فرهنگستانبدرة سرمایهگذاری که حداقل بخشی از آن از طریق استقراض تأمین مالی میشود
leveragesدیکشنری انگلیسی به فارسیاهرم ها، قدرت نفوذ، نیرو، وسیله نفوذ، شیوه بکار بردن اهرم، کار اهرم، دستگاه اهرمی