leveragesدیکشنری انگلیسی به فارسیاهرم ها، قدرت نفوذ، نیرو، وسیله نفوذ، شیوه بکار بردن اهرم، کار اهرم، دستگاه اهرمی
leverageدیکشنری انگلیسی به فارسیقدرت نفوذ، نیرو، وسیله نفوذ، شیوه بکار بردن اهرم، کار اهرم، دستگاه اهرمی
خرید اهرمیleveraged buyoutواژههای مصوب فرهنگستانخریدن یک شرکت با استفاده از مقادیر قابلتوجهی استقراض و به وثیقه گذاشتن داراییهای شرکت خریداریشده برای در اختیار گرفتن سهام مدیریتی آن