legateدیکشنری انگلیسی به فارسیLegate، نماینده تامالاختیار، نماینده پاپ، ایلچی، سفیر، فرماندار، باری گذاشتن
نمایندة پاپlegate2واژههای مصوب فرهنگستانفردی که پاپ برای مأموریتهای دیپلماتی یا کلیسایی اعزام میکند
نماینده1delegate1, legate1, representative1واژههای مصوب فرهنگستانفردی با اختیارات خاص که یک دولت به مجمع یا نشست یا همایشی بینالمللی اعزام میکند
obligateدیکشنری انگلیسی به فارسیوظیفه، متعهد و ملتزم کردن، در محظور قرار دادن، ضامن سپردن، تکلیف کردن