درستنمایی کاذبquasi likelihoodواژههای مصوب فرهنگستانتابعی که بهجای لگاریتم درستنمایی معمولی، در مواردی به کار میرود که در آن امکان در نظر گرفتن فرض توزیعی مشخص برای مشاهدات وجود نداشته باشد متـ . محتملنمایی کاذب
اصل درستنماییlikelihood principleواژههای مصوب فرهنگستاناصلی ناظر بر این که همۀ اطلاعات موجود در دادهها دربارۀ یک مدل آماری، در تابع درستنمایی (likelihood function) آن قرار دارد متـ . اصل محتملنمایی
برآوردگر شبهدرستنمایی بیشینهpseudo maximum likelihood estimatorواژههای مصوب فرهنگستانبرآوردگر بهدستآمده از بیشینه کردن تابع شبهدرستنمایی متـ . برآوردگر شبهمحتملنمایی بیشینه
احتمالدیکشنری فارسی به انگلیسیaptness, chance, eventuality, fear, feasibility, likelihood, plausibility, probability, prospect, suspicion, uncertainty
اصل درستنماییlikelihood principleواژههای مصوب فرهنگستاناصلی ناظر بر این که همۀ اطلاعات موجود در دادهها دربارۀ یک مدل آماری، در تابع درستنمایی (likelihood function) آن قرار دارد متـ . اصل محتملنمایی
درستنمایی کاذبquasi likelihoodواژههای مصوب فرهنگستانتابعی که بهجای لگاریتم درستنمایی معمولی، در مواردی به کار میرود که در آن امکان در نظر گرفتن فرض توزیعی مشخص برای مشاهدات وجود نداشته باشد متـ . محتملنمایی کاذب