limeدیکشنری انگلیسی به فارسیاهک، لیموترش، چسب، سنگ اهک، کشمشک، اهک زنی، چسبناک کردن، چسبناک کردن اغشتن، ابستن کردن، با اهک کاری سفید کردن
چسبناکدیکشنری فارسی به انگلیسیclammy, adhesive, agglutinative, gluey, limy, mucilaginous, sticker, sticky, tacky, viscid, viscous