linedدیکشنری انگلیسی به فارسیپوشش داده شده، خط کشیدن، خط انداختن در، خط دار کردن، اراستن، تراز کردن، استر کردن، پوشاندن
فیلمنامۀ تدوینlined scriptواژههای مصوب فرهنگستانفیلمنامهای که در آن نکات مهم، مانند ترکیب و توالی نماها و زاویۀ دوربین و فاصلۀ کانونی عدسی و دیگر موارد، در حین فیلمبرداری توسط منشی صحنه برای استفاده در مرحلۀ تدوین ثبت شده است
تودغدۀ درشتانبانکیmacrofollicular adenoma, colloid adenomaواژههای مصوب فرهنگستانتودغدهای انبانکی که از انبانکهای بزرگ حاوی مایع لزج و سنگفرششده (lined) با یاختههای پوششی تشکیل شده است