سواد آموزی، ادیب، باسواد
فرد سواد
ادبیات
چرمی، کاغذ یا پارچه چرمنما
سواد آموزی می کند، ادیب
سواد آموزی
literate
literate, lettered
lettered, literate
familiar, literate
بی سواد، عامی، درس نخوانده، عام
ضعیف شدن
بی سوادی کارآمد
تقلید کردن
پست الكترونیكی