مکانهlocusواژههای مصوب فرهنگستان[باستانشناسی] بقایای باستانشناختی، مانند نهشتهها و سازهها، که در کاوش بهطور مجزا ثبت و شمارهگذاری میشوند [زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] مکان ویژة ژن بر روی فامتن
مکانة مرکبcomplex locusواژههای مصوب فرهنگستانمکان خوشهای از ژنهای بههمپیوسته که از نظر کارکرد با هم مرتبطاند
مکاندیکشنری فارسی به انگلیسیbearing, lieu, locale, location, locus, place, point, position, site, situation, space, where
محلدیکشنری فارسی به انگلیسیage _, ery _, lieu, locality, location, locus, neighborhood, ory _, place, point, position, site, situation, spot, stand, station, stead, where, whereabouts, zone
مکانة مرکبcomplex locusواژههای مصوب فرهنگستانمکان خوشهای از ژنهای بههمپیوسته که از نظر کارکرد با هم مرتبطاند