lodgedدیکشنری انگلیسی به فارسیتسلیم شد، مسکن دادن، منزل دادن، پذیرایی کردن، گذاشتن، تسلیم کردن، قرار دادن، منزل کردن، بیتوته کردن، به لانه پناه بردن، ساکن کردن
loosedدیکشنری انگلیسی به فارسیآزاد شده، شل و سست شدن، رها کردن، برطرف کردن، نرم و ازاد شدن، حل کردن، سبکبار کردن، درکردن، از قید مسئوليت ازاد ساختن