loomedدیکشنری انگلیسی به فارسیسرخ شده، بزرگ جلوه کردن، ازدور نمودار شدن، پدیدارازخلال ابرها، از خلال ابر یا مه پدیدار شدن
gloomedدیکشنری انگلیسی به فارسیدلتنگ، عبوس بودن، کش رفتن، افسرده شدن، دلتنگ بودن، تاریک کردن، تیره کردن، ابری بودن