lowerدیکشنری انگلیسی به فارسیپایین تر، اخم، ترشرویی، پایین اوردن، کاستن از، تخفیف دادن، تنزل دادن، فروکش کردن، اخم کردن، خرد شدن، پست تر، هوای گرفته و ابری
فک پایینmandible, mandibula, inferior maxillary bone, lower jaw, lower jaw bone, lower maxilla, submaxillaواژههای مصوب فرهنگستاناستخوان نعلیشکل متحرکی که بخش تحتانی استخوانبندی صورت و چارچوب استخوانی کف دهان را تشکیل میدهد متـ . زیرواره
lowerدیکشنری انگلیسی به فارسیپایین تر، اخم، ترشرویی، پایین اوردن، کاستن از، تخفیف دادن، تنزل دادن، فروکش کردن، اخم کردن، خرد شدن، پست تر، هوای گرفته و ابری