lobbyدیکشنری انگلیسی به فارسیلابی، راهرو، سرسرا، سالن انتظار، دالان، سالن هتل و مهمانخانه، تحمیل گری کردن، سخنرانی کردن
گروه لابیlobby 2واژههای مصوب فرهنگستانگروهی که برای وضع یا تصویب قانون یا سیاستی مشخص به نفع فرد یا گروهی خاص بر قانونگذاران یا مسئولان اجرایی اعمال نفوذ میکند متـ . لابی
چربیلایهblubberواژههای مصوب فرهنگستانلایهای از چربی که در زیر پوست نهنگها و دیگر پستانداران دریایی قرار دارد