lushدیکشنری انگلیسی به فارسیباشکوه، مشروبخوار، میگسار، مست کردن، با شکوه، شاداب، پر اب، ابدار، الکلی، پر پشت
لوش لوشلغتنامه دهخدالوش لوش . (ص مرکب ) پاره پاره : گر بجنبد در زمان گیردش گوش بر زمین زن تا که گردد لوش لوش .عیوقی .
slushدیکشنری انگلیسی به فارسیشیرین، لجن، دوغاب، گل نرم، گل وشل، برفاب، برف ابکی، با دوغاب پر کردن، با چلپ و چلوپ شستن