پیلسایلغتنامه دهخداپیلسای . (ص مرکب ) پیل آسا. پیل سان . درشت و گران و ضخم چون اندام فیل : در سایه ٔ تخت پیلسایش پیلان نکشند پیلپایش .نظامی .
لساژلغتنامه دهخدالساژ. [ ل ُ ] (اِخ ) آلن ، رُنه رمان نویس فرانسوی . مولد سارزو (مربیهان )، مؤلف افسانه ٔ «ژیل بلاس » و «لودیابل » و جز آن (1668-1747 م .).
لصاءلغتنامه دهخدالصاء. [ ل َص ْ صا ] (ع ص ) پیشانی تنگ . || گوسفند که یک سرونش پیش درآمده باشد و دیگری پس رفته . (منتهی الارب ). گوسفند که یک سرون وی در پیش آمده بود و یکی بازپس شده . (مهذب الاسماء). || زن نیک چفسیده ران . (منتهی الارب ).
لوساژلغتنامه دهخدالوساژ. [ ل ُ ] (اِخ ) یکی از زبردست ترین داستان سرایان فرانسه (1668-1747 م .) کتاب معروف وی ژیل بلاس که نیکوترین معرف مظاهر گوناگون طبیعت انسانی است به فارسی ترجمه شده است .