lusterدیکشنری انگلیسی به فارسیلرزش، درخشش، لوستر، درخشندگی، جلوه، زرق و برق، فره، چراغ اویز، درخشیدن، جلوه داشتن، برق زدن
lustersدیکشنری انگلیسی به فارسیلوسترها، درخشش، لوستر، درخشندگی، جلوه، زرق و برق، فره، چراغ اویز، درخشیدن، جلوه داشتن، برق زدن
جلای صدفیpearly luster, nacreous lusterواژههای مصوب فرهنگستانجلای کانیهایی که ظاهری شبیه به صدف مروارید دارند
lustersدیکشنری انگلیسی به فارسیلوسترها، درخشش، لوستر، درخشندگی، جلوه، زرق و برق، فره، چراغ اویز، درخشیدن، جلوه داشتن، برق زدن
خوشۀ آتشفشانیvolcanic clusterواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از دهانههای آتشفشانی که آرایشی بهظاهر تصادفی دارند
خوشۀ بازopen cluster, galactic clusterواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از ستارهها که معمولاً بهصورت مجموعهای نامنظم در بازوهای مارپیچی کهکشانها تشکیل میشوند