میگساری، میگساریفرهنگ مترادف و متضادبادهپیمایی، بادهگساری، بادهنوشی، مشروبخواری، شرابخواری، قدحخواری، نبیدخواری
مخریلغتنامه دهخدامخری . [ م َ را ] (اِخ ) رودباری است به حجاز، بسیارده و بسیارقلعه . (منتهی الارب ). نام رودباری در حجاز که دارای دهات و قلعه های بسیار است . (ناظم الاطباء).
مساریلغتنامه دهخدامساری . [ م ُ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). مستری . و رجوع به مستری شود.