meddlingدیکشنری انگلیسی به فارسیمداخله، فضولی کردن، در وسط قرار دادن، دخالت بیجا کردن، مداخله کردن، امیختن، ور رفتن
مدلسازی اتاقکیcompartmental modellingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مدلسازی بر پایۀ تحلیل سامانههای حیاتی ازطریق انتقال محلول از یک اتاقک به اتاقک دیگر