مینیونلغتنامه دهخدامینیون . [ یُن ْ ] (لاتینی ، اِ) این نام به مواد مختلف معدنی قرمزرنگی گفته میشود که در نقاشی بکار میروند بنابراین میتوان کلمه ٔ مزبور را در موارد زیر بکار برد. 1 - شنگرف یا شنجرف که سولفور دو ظرفیتی جیوه است و فرمولش <span class="hl" dir="ltr
منوملغتنامه دهخدامنوم . [ م ُ ن َوْوِ ] (ع ص ، اِ) دارو که خواب آورد. خواب آور: لومینال منومی است قوی . این دارو منوم است . (یادداشت مرحوم دهخدا). خواب آورنده و مسکن . بخواب کننده و خواباننده . (ناظم الاطباء). || نام نوعی عنب الثعلب . (یادداشت مرحوم دهخدا).
منونلغتنامه دهخدامنون . [ م َ ] (ع اِ) زمانه .(غیاث ) (آنندراج ). روزگار. (منتهی الارب ) (مهذب الأسماء) (ناظم الاطباء). گردش زمانه . (مجمل اللغة). دهر. یقال : دار علیهم المنون ؛ ای الدهر. (اقرب الموارد).- ریب المنون ؛ حوادث روزگار. (غیاث )(مجمل اللغة) (آنندراج ).
شاهکاردیکشنری فارسی به انگلیسیchef-d'oeuvre, coup, feat, magnum opus, masterpiece, masterstroke, tour de force, work of art