مرازنلغتنامه دهخدامرازن . [ م ُ زِ ](ع ص ) هم منزل و کسی که با دیگری در یک خانه منزل کند و کسی که با دیگری در یک زمان فرودآید. (ناظم الاطباء): هو مرازنه ؛ مخاله . (متن اللغة). محاله . (منتهی الارب ). نعت فاعلی است از مرازنة. رجوع به مرازنة شود.
مرزنلغتنامه دهخدامرزن . [ م َ زَ ] (اِ) موش . (برهان قاطع). در مرزنگوش و مرزن آباد که قریه ای است در حوالی چالوس با موش های بزرگ و فراوان «مرزن » باقی مانده است . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مرز و نیز رجوع به مرزنگوش شود.
مرغنلغتنامه دهخدامرغن . [ م ُ رَغ ْ غ َ ] (ص ) ظاهراً از کلمه ٔ روغن ساخته شده است یعنی روغن دار و آلوده به چربی . أرقن الطعام ؛ نیک مرغن کرد آن را. (منتهی الارب )؛ یعنی آلوده ٔ روغن و چربی کرد.