موشیmouseواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه الکترونیکی کوچکی که به رایانه متصل شود و با حرکت دادن آن بتوان مکاننما را بر روی صفحۀ نمایش جابهجا کرد و با دکمههای آن به سامانه فرمانهایی داد
Massدیکشنری انگلیسی به فارسیجرم، توده، انبوه، حجم، توده مردم، مراسم عشاء ربانی، کپه، جمع، قسمت عمده، گروه، جمع اوری کردن