متلینلغتنامه دهخدامتلین . [ م ُ ت َ ل َی ْ ی ِ ] (ع ص ) نرم گردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نرم و ملایم . (ناظم الاطباء). || چاپلوسی کننده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چاپلوس . رجوع به تلین شود. || بارحم . (ناظم الاطباء).
متلونلغتنامه دهخدامتلون . [ م ُ ت َ ل َوْ وِ ] (ع ص ) آن که بر یک روش و یک خوی نپاید و قرار نگیرد. (منتهی الارب ). کسی که بر یک خلق نپاید و عبارة الاساس : «رجل متلون یعنی مرد مختلف الاخلاق ». (از اقرب الموارد). آن که بر یک روش و خوی نپاید و قرار نگیرد. (ناظم الاطباء). آن که بر یک خو نباشد. بله
متولنلغتنامه دهخدامتولن . [ م ُ ت َ وَل ْ ل ِ ] (ع ص ) کسی که فریاد میکند برای یاری و اعانت . (ناظم الاطباء). و رجوع به تولن شود.
متلونفرهنگ فارسی عمید۱. رنگبهرنگ.۲. [مجاز] کسی که مرتباً به رنگی درمیآید و تغییر فکر و عقیده میدهد.۳. [مجاز] گوناگون؛ مختلف.