موشیmouseواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه الکترونیکی کوچکی که به رایانه متصل شود و با حرکت دادن آن بتوان مکاننما را بر روی صفحۀ نمایش جابهجا کرد و با دکمههای آن به سامانه فرمانهایی داد
مسابقات انتخابیqualifying, qualifying matchesواژههای مصوب فرهنگستانمسابقاتی که در پایان آن براساس نتایج بهدستآمده، ورزشکاران یا تیمهای صعودکننده به مسابقات اصلی یا دور بالاتر مسابقات مشخص میشوند
پالایش همخوانmatched filteringواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پالایش طیفی شبکهمحور که در آن از مؤلفههای طیف توان برای طراحی عملگر پالایه استفاده میشود
خط انتقال همخوانmatched transmission lineواژههای مصوب فرهنگستانخط انتقالی که در آن اتصال بین اجزای سامانه بهگونهای همخوان شده است که مانع از بازتاب نشانکها میشود
جفتهای جورmatched pairs, paired samplesواژههای مصوب فرهنگستانجفتهای واحدهای آزمایش که تاحدِّامکان، مشابه یکدیگر انتخاب شوند
مسابقات انتخابیqualifying, qualifying matchesواژههای مصوب فرهنگستانمسابقاتی که در پایان آن براساس نتایج بهدستآمده، ورزشکاران یا تیمهای صعودکننده به مسابقات اصلی یا دور بالاتر مسابقات مشخص میشوند
mismatchesدیکشنری انگلیسی به فارسیناسازگاری، عدم مطابقت، عدم تطبیق، ازدواج ناجور، متناسب نبودن، ناجور بودن، بهم نخوردن
مسابقات انتخابیqualifying, qualifying matchesواژههای مصوب فرهنگستانمسابقاتی که در پایان آن براساس نتایج بهدستآمده، ورزشکاران یا تیمهای صعودکننده به مسابقات اصلی یا دور بالاتر مسابقات مشخص میشوند