گزینگویهaphorism, maximواژههای مصوب فرهنگستانجمله یا گزارهای موجز که نکتهبینانه و بهیادماندنی یک حقیقت یا اصل تثبیتشدۀ همگانی را بهشیوایی بیان میکند
جورسازیmatching 1واژههای مصوب فرهنگستانفرایند همگنسازی دو گروه از واحدهای آزمایش ازلحاظ عوامل تأثیرگذار بیرونی
maximisesدیکشنری انگلیسی به فارسیبه حداکثر می رسد، بزرگ کردن، بیشینه ساختن، بحد اعلی رساندن، به آخرین درجه ممکن افزایش دادن
maximizesدیکشنری انگلیسی به فارسیبه حداکثر می رسد، بزرگ کردن، بیشینه ساختن، بحد اعلی رساندن، به آخرین درجه ممکن افزایش دادن
maximisesدیکشنری انگلیسی به فارسیبه حداکثر می رسد، بزرگ کردن، بیشینه ساختن، بحد اعلی رساندن، به آخرین درجه ممکن افزایش دادن
maximizesدیکشنری انگلیسی به فارسیبه حداکثر می رسد، بزرگ کردن، بیشینه ساختن، بحد اعلی رساندن، به آخرین درجه ممکن افزایش دادن
گزینگویهaphorism, maximواژههای مصوب فرهنگستانجمله یا گزارهای موجز که نکتهبینانه و بهیادماندنی یک حقیقت یا اصل تثبیتشدۀ همگانی را بهشیوایی بیان میکند