ژیمنسلغتنامه دهخداژیمنس . [ م ِ ن ِ ] (اِخ ) نام کاردینال و سیاستمدار اسپانیولی اسقف شهر تُلِد (طلیطله ). مولد ترلاگونا (1436 - 1517 م .). وی با آنکه سیاستمداری عظیم بود بزرگترین مفتش عقاید و از قاضیان خونخوار محکمه ٔ محنت عقا
مانشلغتنامه دهخدامانش . (اِخ ) دریائی منشعب از اقیانوس اطلس که درشمال فرانسه و جنوب بریتانیا واقع است و برای اتصال فرانسه به انگلستان از راه غیرآبی مدتهاست که نقشه ٔ احداث تونلی را در زیر این دریا فراهم آورده اند. (از لاروس ).
مانشلغتنامه دهخدامانش . (اِخ ) ایالت پنجاهم فرانسه در کنار دریای مانش که قسمتی از نورماندی را شامل است . شهرهای عمده ٔ آن «سن -لو» ، «سن -پرف » ، «اورانش » ، «شربورگ » و «کوتانس » ، است . این ایالت از چهار ناحیه و چهل وهشت بخش و ششصدوسی وهشت دهستان تشکیل یافته و در حدود <span class="hl" dir="
مانشلغتنامه دهخدامانش . (اِخ ) قسمت جنوب شرقی «کاستیل جدید» (اسپانی ) و سرزمینی خشک ولم یزرع است که بوسیله ٔ «سروانتس » نویسنده ٔ معروف در کتاب «دون کیشوت » مشهور و جاودانی شده است . (از لاروس ).
پستیدیکشنری فارسی به انگلیسیbaseness, degradation, indecency, infamy, inferiority, insignificance, insignificancy, lowness, meanness, postal, smallness, turpitude, vileness, vulgarity
بدجنسیدیکشنری فارسی به انگلیسیbad, evil, ill nature, infamy, iniquity, malevolence, malice, maliciousness, malignancy, meanness, nefariousness, venom, vice, viciousness, villainy, wickedness