هممیاننقطهcommon midpoint, CMPواژههای مصوب فرهنگستاندارای نقطهای مشترک در فاصلۀ میان دو چشمه و گیرندۀ لرزهای متناظر
هممیاننقطهcommon midpoint, CMPواژههای مصوب فرهنگستاندارای نقطهای مشترک در فاصلۀ میان دو چشمه و گیرندۀ لرزهای متناظر
میانگاهدیکشنری فارسی به انگلیسیcenter, core, epicenter, hub, interval, middle, midpoint, midst, midway, navel, waist
مرکزدیکشنری فارسی به انگلیسیcapital, center, centri-, centro-, core, epicenter, heart, hub, midpoint, navel, seat, station