merriestدیکشنری انگلیسی به فارسیجادوگر، شاد، فراخ، خوش، بشاش، مسرور، سرخوش، سرمست، شاد کام، خوشحال، شادمان، پرنشاط، خوشدل، سرحال، پر میوه، با نشاط، شاد دل، خرم، خشنود، خندان، خوش وقت، خوشنود، سبک روح
merrierدیکشنری انگلیسی به فارسیشادتر، شاد، فراخ، خوش، بشاش، مسرور، سرخوش، سرمست، شاد کام، خوشحال، شادمان، پرنشاط، خوشدل، سرحال، پر میوه، با نشاط، شاد دل، خرم، خشنود، خندان، خوش وقت، خوشنود، سبک روح
mergedدیکشنری انگلیسی به فارسیادغام شد، ادغام کردن، ترکیب کردن، فراگرفته، یکی کردن، ممزوج کردن، مستهلک شدن، غرق شدن، مخلوط کردن، فرو رفتن