moderateدیکشنری انگلیسی به فارسیدر حد متوسط، معتدل کردن، ملایم کردن، اداره کردن، تعدیل کردن، معتدل، میانه رو، متعادل، ملایم، محدود، ارام، مناسب
خودیابی تعدیلیmoderated recoveryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خودیابی با هدف کاهش مصرف از راه تغییر در مقدار و دفعات و شیوۀ آن تاحدیکه آسیب کمتری به فرد و جامعه وارد شود متـ . بهبود تعدیلی