مینوشلغتنامه دهخدامینوش . [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) می نوشنده . نوشنده ٔ می : هوش نگذاشت به سر آن لب مینوش مرابا چنان هوش ربائی چه کند هوش مرا.صائب (از آنندراج ).
منگوشلغتنامه دهخدامنگوش . [ م َ ] (اِ) حلقه ٔ گوش . (آنندراج ). گوشواره . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 2 ص 351).
منوشلغتنامه دهخدامنوش . [ ] (اِخ ) وی در تاریخ سیستان پدر نوذر و پسر منوشرود معرفی شده است . رجوع به تاریخ سیستان و منوشرود شود.
منویشلغتنامه دهخدامنویش . [ م َن ْ ] (ع اِ) مناوش . بنفش تیره . بنفش کبود. بنفسج . رنگ ارغوانی متمایل به رنگ آبی تیره . (از دزی ج 2 ص 617 و 619).