موشیmouseواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه الکترونیکی کوچکی که به رایانه متصل شود و با حرکت دادن آن بتوان مکاننما را بر روی صفحۀ نمایش جابهجا کرد و با دکمههای آن به سامانه فرمانهایی داد
مسادلغتنامه دهخدامساد. [ م ِ ] (ع اِ) ج ِ مَسَد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). أمساد. رجوع به مسد شود.
موسپیدلغتنامه دهخداموسپید. [ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) موی سپید. سپیدموی . سفیدمو. آنکه موی سر سپید دارد. کافورموی . آنکه موی گیسوان سپید دارد. (یادداشت مؤلف ).