موطللغتنامه دهخداموطل . [ م َ طَ ] (ع ص ) کسی که دربند خیالات وآرزوهای موهوم خود باشد. (از فرهنگ دزی ج 2 ص 624).
مؤثللغتنامه دهخدامؤثل . [ م ُ ءَث ْ ث َ ] (ع ص ) با اصل و استوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). استوار. محکم : مال مؤثل . مال اصیل و نجیب . (ناظم الاطباء). مجد مؤثل ؛ مجد استوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
متللغتنامه دهخدامتل . [ م ُ ت ِل ل ] (ع ص ) کسی که می بندد و یا میکشد از دست . || آن که سبب میشود چکیدن را و میچکاند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).