پورابmustواژههای مصوب فرهنگستانآبمیوهای که از پورۀ میوههای مورداستفاده در صنایع شرابسازی یا سایر صنایع غذایی به دست میآید
گِل آتشفشانیvolcanic mudواژههای مصوب فرهنگستانرسوبی که بخش اعظم آن را خاکستر حاصل از یک فوران آتشفشانی و آب تشکیل میدهد
mufflesدیکشنری انگلیسی به فارسیصدا خفه کن، چیزی که صدا را از بین ببرد، چشم بستن، پیچیدن، خاموش کردن، دم دهان کسی را گرفتن
پُرزگویش خلخالاَسکِستانی: mu دِروی: mu شالی: mu کَجَلی: pörz/ mu کَرنَقی: mi کَرینی: mua کُلوری: mu گیلَوانی: mü لِردی: miya
موگویش خلخالاَسکِستانی: mu دِروی: mu شالی: mu کَجَلی: mü کَرنَقی: mi کَرینی: mi کُلوری: mu گیلَوانی: mü لِردی: mi
موگویش خلخالاَسکِستانی: mu دِروی: mu شالی: mu کَجَلی: mö کَرنَقی: mi کَرینی: mi کُلوری: mu گیلَوانی: mü لِردی: mi
کُرکگویش خلخالاَسکِستانی: mu دِروی: mu شالی: mu کَجَلی: kölk کَرنَقی: mi کَرینی: mi کُلوری: mu گیلَوانی: mü لِردی: karga par
mufflesدیکشنری انگلیسی به فارسیصدا خفه کن، چیزی که صدا را از بین ببرد، چشم بستن، پیچیدن، خاموش کردن، دم دهان کسی را گرفتن