foul-mouthedدیکشنری انگلیسی به فارسیفریب خورده، بدزبان، بیعار، بی عفت، فحاش، بد دهن، هرزه دهن، هرزهگو
transmutedدیکشنری انگلیسی به فارسیتبدیل شده است، تبدیل کردن، کیمیاگری کردن، تغییر هیئت دادن، تغییر شکل دادن، قلب ماهیت کردن