mutilatingدیکشنری انگلیسی به فارسیخشونت، تحریف کردن، معیوب کردن، بی اندام کردن، اخته کردن، ناقص کردن، فلج کردن، تحریف شدن
ناقصسازی تناسلی زنانfemale genital mutilation, FGMواژههای مصوب فرهنگستانعمل جراحی بر روی اندام تناسلی دختران برای برداشتن بخشی از اندام در دوران بلوغ یا قبل از آن متـ . فَرْجبُری female genital cutting, FGC، ختنۀ زنان female circumcision