muzzlesدیکشنری انگلیسی به فارسیمرزها، پوزه، پوزه بند، دهان بند، سرلولهبخاری، صورت، دهنه، سرلوله هفت تیر یاتفنگ، پوزه بندزدن، مانع فعالیت شدن
musclesدیکشنری انگلیسی به فارسیعضلات، عضله، ماهیچه، نیروی عضلانی، پولک پولادین زره، صدف دو کپهای، صدف باریک دریایی و رودخانهای، بزور وارد شدن
گوشت مرغ گوشتیbroiler meat, chicken meat 2, broiler musclesواژههای مصوب فرهنگستانگوشتی که از مرغ گوشتی به دست میآید
ماهیچۀ صافsmooth muscle, unstriated muscle, nonstriated muscle, smooth involuntary muscleواژههای مصوب فرهنگستانبافت ماهیچهای غیرمخطط که انقباض آن غیرارادی است