لغتنامه دهخدا
مفن . [ م ِ ف َن ن ] (ع ص ) (از «ف ن ن ») رجل مفن ؛ مرد که شگفتها آرد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : زندگانی مجلس سامی صدر عالم ، اجل اکمل ابرع ، افضل مفن اروع ... در اظهار مناقب و ادخار مناصب ... ابدالدهر باد. (منش