نچسبیلغتنامه دهخدانچسبی . [ ن َ چ َ ] (حامص مرکب ) نچسبیدن . || سماجت . اصرار بی جا و بی مزه . بی مزگی . صفت آدم نچسب .- نچسبی کردن ؛ به سماجت و پافشاری بی جاخود را لوس و بی ارج کردن . اصرار ورزیدن .
نسبیلغتنامه دهخدانسبی . [ ن َ س َ ] (ص نسبی ) منسوب به نسب . (ناظم الاطباء). || مقابل سببی .- قرابت نسبی ؛ خویشاوندی از طرف پدران ، چون برادری وعموزادگی .
نسبیلغتنامه دهخدانسبی . [ ن ِ بی ی / ن ِ ] (ع ص نسبی ) منسوب به نِسْبة. رجوع به نسبت و نسبة شود.- شرکت نسبی . رجوع به همین ترکیب ذیل مدخل شرکت شود.- صفت نسبی . رجوع به همین ترکیب ذیل مدخل صفت شود.
نشیبیلغتنامه دهخدانشیبی . [ ن ِ / ن َ ] (ص نسبی ، اِ) سرازیری . مقابل فرازی : هوا خوش گردد وبر کوه برف اندر گداز آیدعلم های بهاری از نشیبی بر فراز آید. فرخی .رجوع به نشیب شود.
نصبیلغتنامه دهخدانصبی . [ ] (اِخ ) حسن بن موسی النصبی . او راست : کتاب الاغانی به حروف معجم که برای متوکل نوشته و بعضی چیزها که اسحاق بن ابراهیم ماهان و عمروبن بانه نیاورده اند آورده ، و کتاب محررات المغنیین . (از ابن الندیم ) (یادداشت مؤلف ).