نیگوهرلغتنامه دهخدانیگوهر. [ گ َ هََ ] (اِ) (اصطلاح فلسفه ) عارضی . (ناظم الاطباء). ظاهراً لغت مجعول منحوتی است از: نی + گوهر.
ناعرلغتنامه دهخداناعر. [ ع ِ ] (اِخ ) موضع کانت فیه وقعة للمسلمین و اهل الردة فی ایام ابی بکر. (معجم البلدان ).
ناعرلغتنامه دهخداناعر. [ع ِ ] (ع ص ) صائح . (المنجد). آنکه فریاد می زند و به بانگ بلند صدا می زند. نعره زننده . رجوع به نعر شود.
ناهرلغتنامه دهخداناهر. [ هَِ ] (ع ص ) اسم فاعل از نهر است . (اقرب الموارد). رجوع به نهر شود. || انگور سپید. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). عنب ابیض . (معجم متن اللغة) (المنجد).