چهارـ شیبنورد،4ـ شیبنورد4X racerواژههای مصوب فرهنگستانورزشکـاری که در چهارـ شیبنوردی شرکت میکند
نیورادلغتنامه دهخدانیوراد. [ نیوْ ] (اِ) بر وزن دیوزاد، انتظام . حالتی مر نفس را که ترتیب و تقدیر امور کند. (از برهان ). ظاهراً از مجعولات دساتیر آذرکیوان است .
نائراتلغتنامه دهخدانائرات . [ ءِ ] (ع اِ) ج ِ نائره . نایرات : و صرصر نایرات فتن و بلا ایشان را به خاک فنا نسپرده بود، بدو متصل شدند. (جهانگشای جوینی ).
ناریتلغتنامه دهخداناریت . [ری ی َ ] (از ع ، مص جعلی ، اِمص ) مأخوذ از تازی ، خشمگینی و غضبناکی . آتشین مزاجی . تندی . (ناظم الاطباء).
ناچریدلغتنامه دهخداناچرید. [ چ َ ] (ن مف مرکب ) نچریده . ناچریده . چیزی نخورده . لب از غذا بسته . لب به آشامیدنی و خوردنی نزده : غریبان که بر شهر ما بگذریدچماننده پای و لبان ناچرید.فردوسی .