nightدیکشنری انگلیسی به فارسیشب، شب هنگام، تاریکی، غروب، برنامه شبانه، خادم حبش، لیل، نزدیک بوقت خواب
نورپردازی پارهشبpart-night lightingواژههای مصوب فرهنگستانتنظیم چراغها بهنحویکه تنها در بخشی از ساعات شب روشن یا پُرنور باشند
نورپردازی تمامشبall-night lightingواژههای مصوب فرهنگستانتنظیم چراغها بهنحویکه از غروب تا طلوع خورشید روشن باشند