نمگنلغتنامه دهخدانمگن . [ ن َ گ ِ ] (ص مرکب ) نمگین . نم دار. نمور. نمناک . پرنم . مرطوب : الثری ؛ خاک نمگن . (السامی فی الاسامی ).- نمگن شدن ؛ نمگین شدن . مرطوب شدن . نم گرفتن : الغمق ؛ نمگن شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
نمگینلغتنامه دهخدانمگین . [ ن َ ] (ص مرکب ) نم آگین . نمناک . (آنندراج ). نمدار. تر. مرطوب . (ناظم الاطباء). بانم . نمگن : سماروغ گیاهی بود که اندر جاهای نمگین روید. (لغت نامه ٔ اسدی ). چون آهن کی در خاک نمگین بماند ژنگار برآرد. (سندبادنامه ص
نمینلغتنامه دهخدانمین . [ ن َ ] (اِخ ) دهستان مرکزی بخش نمین شهرستان اردبیل است و از 26 آبادی تشکیل شده است . جمعیت آن در حدود 14022 تن است . مرکز دهستان و مرکز بخش قصبه ٔ نمین و قریه های مهم دهستان عبارتند از عنبران بالا، عن
نمینلغتنامه دهخدانمین . [ ن َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بخش نمین است و در 25 هزارگزی شمال شرقی شهر اردبیل ، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوائی ، روی 48درجه و 29 دقیقه و 30