normalizingدیکشنری انگلیسی به فارسیعادی کردن، طبیعی کردن، هنجار کردن، بصورت عادی و معمولی در اوردن، تحت قانون و قاعده در اوردن
بهنجارشnormalizingواژههای مصوب فرهنگستانگرم کردن آلیاژ آهنی تا دمای مناسب بالاتر از دامنۀ دگرگونی و سپس سرد کردن آن در هوا تا دمایی پایینتر از دامنۀ دگرگونی
normalisingدیکشنری انگلیسی به فارسیعادی کردن، طبیعی کردن، هنجار کردن، بصورت عادی و معمولی در اوردن، تحت قانون و قاعده در اوردن