notesدیکشنری انگلیسی به فارسییادداشت، تبصره، نت، یادداشت ها، نوت موسیقی، کلید پیانو، اهنگ صدا، یادداشت کردن، توجه کردن، ذکر کردن، تذکاریه یادداشت کردن، ثبت کردن، بخاطر سپردن، ملاحظه کردن، نوت موسیقی نوشتن
نیوتشلغتنامه دهخدانیوتش . [ نیوْ ت َ ] (اِ) بر وزن پیشکش به معنی جماع و مجامعت . (از برهان ) (از انجمن آرا). از مجعولات دساتیر است . رجوع به فرهنگ دساتیر ص 273 شود.
نوتیلغتنامه دهخدانوتی . [ تی ی ] (ع اِ) کشتی بان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). ملاح که کشتی بر دریامی برد . (از متن اللغة). ملاح . (از اقرب الموارد). مهتر کشتی بان . (زمخشری از یادداشت مؤلف ). ناخدا. (یادداشت مؤلف ). ج ، نواتی .
توضیحات کِشَندtide notesواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات مربوط به مکانهای شاخص شامل دامنۀ میانگین یا دامنۀ روزانۀ کِشَند یا تراز کِشَند میانگین یا حد فروکِشَند که در نقشههای دریانوردی درج میشود
شیپورهگیریstopping 2, hand stoppingواژههای مصوب فرهنگستانتولید نتهای مقید (stopped notes) در هورن یا ترومپت
توضیحات کِشَندtide notesواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات مربوط به مکانهای شاخص شامل دامنۀ میانگین یا دامنۀ روزانۀ کِشَند یا تراز کِشَند میانگین یا حد فروکِشَند که در نقشههای دریانوردی درج میشود