neuterدیکشنری انگلیسی به فارسیبی روح، خنثی، خواجه، خنثی کردن، اخته کردن، وابسته به جنس خنثی، بی طرف، بی غرض
نوتیلغتنامه دهخدانوتی . [ تی ی ] (ع اِ) کشتی بان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). ملاح که کشتی بر دریامی برد . (از متن اللغة). ملاح . (از اقرب الموارد). مهتر کشتی بان . (زمخشری از یادداشت مؤلف ). ناخدا. (یادداشت مؤلف ). ج ، نواتی .