obsessionدیکشنری انگلیسی به فارسیوسواس، عقده روحی، علاقمندی غیر عقلانی، فكر دائم، علاقمندی وافر وبیش از اندازه
وسواس جنسیsexual obsessionواژههای مصوب فرهنگستانتجربۀ فکر یا باور یا تصور یا تکانۀ پایدار جنسی خودناهمخوان بهصورت عاملی مزاحم که به اضطراب یا پریشانی محسوس منجر شود
obsessionsدیکشنری انگلیسی به فارسیوسواس، عقده روحی، علاقمندی غیر عقلانی، فكر دائم، علاقمندی وافر وبیش از اندازه
وسواس جنسیsexual obsessionواژههای مصوب فرهنگستانتجربۀ فکر یا باور یا تصور یا تکانۀ پایدار جنسی خودناهمخوان بهصورت عاملی مزاحم که به اضطراب یا پریشانی محسوس منجر شود