progressدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش رفتن، پیشرفت، ترقی، جریان، تکامل، حرکت، پیش روی، گردش، سفر، پیشرفت کردن
اتاق درحالنظافتcleaning in progressواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی در مهمانخانه که خدمتکار در حال نظافت آن است متـ . درحالنظافت
تغییر جاریchange in progressواژههای مصوب فرهنگستانتغییری که در زبان یک جامعة زبانی مفروض در جریان است