amethystدیکشنری انگلیسی به فارسیآمستردام، یاقوت ارغوانی، لعل بنفش، رنگ ارغوانی، رنگ یاقوتی، درکوهی بنفش
intromittedدیکشنری انگلیسی به فارسیانحصاری، داخل کردن، جا دادن، منصوب کردن، دخالت کردن، در اوردن، مزاحم شدن