handsomeدیکشنری انگلیسی به فارسیخوش قیافه، زیبا، خوش اندام، خوب، دلپذیر، خوبرو، قسیم، خوشرو، خوش منظر، مطبوع، خوش روی
تودینه 2tumor, oncomaواژههای مصوب فرهنگستان1. ورمکردگی که یکی از علائم اصلی آماس است 2. بافت تازهرُستهای که تکثیر یاختهای در آن مهارنشده و پیشرونده است متـ . نورویش3 neoplasm