خاگهoolith/ oölith, ooid/ oöidواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ذرۀ رسوبی شیمیایی یا زیستشیمیایی، تقریباً گرد، شبیه به تخم ماهی، به قطر 0/25 تا 2 میلیمتر
وعد و وعیدلغتنامه دهخداوعد و وعید. [ وَ دُ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) انذار و ترسانیدن کسی را از کردار و اعمال وی و نوید خیر و شر. (ناظم الاطباء) : ز توحید و قرآن و وعد و وعیدز تأیید و از رسمهای جدید. فردوسی .شب و روز در کار وعد و وعی
تایر اصلoriginal equipment tyre,OE tyre, original equipment, OE 2واژههای مصوب فرهنگستانتایری که به سفارش خودروساز ساخته شده است و باتوجهبه مشخصههای خودرو بهترین عملکرد را دارد
خاکهمزنhoeواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای مجهز به تیغه یا دیسک که بر روی شاسی سوار میشود و عملیات خاکورزی ثانویه و کندن علفهای هرز کشت ردیفی را انجام میدهد
وهثلغتنامه دهخداوهث . [ وَ ] (ع مص ) کوشیدن و ستیهیدن در چیزی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || سخت سپردن زیر پای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). و فعل آن از باب ضرب آید. (منتهی الارب ).
خاگهoolith/ oölith, ooid/ oöidواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ذرۀ رسوبی شیمیایی یا زیستشیمیایی، تقریباً گرد، شبیه به تخم ماهی، به قطر 0/25 تا 2 میلیمتر